بررسی تطبیقی گرایش‌های طبیعت گرایانه در آثار صادق چوبک و جک لاندن از دیدگاه نقش‌گرایی

Autor: حامد مولایی کوهبنانی, روح ا... روزبه, لیلا بهزاد فرخی
Jazyk: perština
Rok vydání: 2024
Předmět:
Zdroj: زبان پژوهی, Vol 16, Iss 52, Pp 11-38 (2024)
Druh dokumentu: article
ISSN: 2008-8833
2538-1989
DOI: 10.22051/jlr.2024.43652.2285
Popis: مکتب طبیعت‌گرایی مدعی است که هنر و ادبیات باید جنبۀ علمی داشته باشند و تلاش می­کند روش تجربی و جبر علمی را در ادبیات رواج ­دهد. در ایران، صادق چوبک یکی از نویسندگانی است که گرایش ­های طبیعت‌گرایانه مشهودی در آثار خود بروز می­دهد. مشابه چنین تصوری، در ادبیات آمریکا برای جک‌ لاندن وجود دارد. بااین­حال، ادعای تعلق لاندن در ادبیات آمریکا و چوبک در ادبیات معاصر ایران به مکتب طبیعت‌گرایی موردبحث پژوهشگران ادبی بوده‌است. پژوهش حاضر بر آن است با بهره­ گیری از برخی اصول دستور نقش‌گرای نظام‌مند هلیدی، تحلیلی از داستان­های «مردی در قفس» و «افروختن آتش» داشته باشد تا براین‌اساس میزان تعلق دو نویسنده به گرایش ­های طبیعت‌گرایانه را مورد سنجش قرار دهد. در مرحلۀ نخست، فراوانی رخداد متغیرهای مقولۀ فرایندهای فرانقش­ اندیشگانی و مقوله­ های وجه‌نمایی و زمان‌داری فرانقش بینافردی تعیین شدند. سپس، براساس ساختار بند و اصول دستور نقش‌گرای نظام‌مند، تحلیلی آماری از میزان فراوانی مؤلفه‌های موردنظر ارائه شده و با استناد به متن دو داستان تبیینی کیفی از میزان گرایش ­های طبیعت‌گرایانه دو نویسنده ارائه شده‌است. یافته‌های پژوهش در پیوند با مؤلفۀ فرآیندهای فرانقش اندیشگانی نمایانگر آن است که سه فرایند مادی، رابطه­ ای و رفتاری در هر دو اثر بالاترین فراوانی را دارند که این خود تأییدکنندة بازنمایی ویژگی‌های طبیعت‌گرایی در این آثار است. همچنین، فراوانی پایین فرایندهای کلامی و وجودی در هر دو اثر نشان از نگاه واقع‌گرا و طبیعت‌گرایانه نویسندگان دارد. افزون‌براین، مقایسۀ داده‌های به‌دست‌آمده از بررسی وجوه بندهای دو داستان نیز نشان می‌دهد که وجۀ خبری با اختلاف چشمگیری نسبت به دیگر وجه ­ها در بالاترین جایگاه قرار دارد که این ویژگی، قابل‌تعمیم به بیشتر آثار روایی است. گفتنی است که فراوانی رخداد دیگر وجه­ ها ناچیز بوده و نتیجه­ گیری بر مبنای آن­ها پشتوانۀ محکمی نخواهد داشت. اگرچه به نظر می­رسد فراوانی کم وجه‌هایی همچون شرطی و آرزویی در دو اثر را می‌توان ناشی از نگاه خالی از ناامیدی نویسندگان دانست. یافته‌های مربوط به مقولۀ زمان‌داری نیز نشان داد که در هر دو داستان زمان گذشته بالاترین میزان رخداد زمان دستوری را دارا است که با توجه به ماهیت روایی داستان­های کوتاه، تأییدکننده این حقیقت است که نویسنده روایت‌گر وقایع طبیعی در زمان گذشته است. افزون‌براین، به نظر می­رسد بتوان درصد پایین فراوانی کاربرد زمان آینده در دو داستان را نشانه ­ای از نامیدی به‌عنوان نماد بارزی از ویژگی‌های مکتب طبیعت‌گرایی دانست.
Databáze: Directory of Open Access Journals